جنگ نرم اقتصادی
براى اینکه تحریمها در حق ایران کهنه نشود و وسط راه از کار نیفتد. دولت آمریکا یک مأمور عالیرتبهى اقتصادى و پولى خودش را مخصوصاً مأمور این کار کرده که این همین طور وظیفهاش این است که کمیتههایى را هدایت کند، به این طرف و آن طرف دنیا مسافرت کند، با سران و رهبران کشورها تماس بگیرد و دائم کشورهاى دیگر را علیه ایران وادار کنند. این بیشفعالىِ نظام استکبار و جبههى مقابل نظام اسلامى، امروز به نظر من بارزترین حوادث است.»
بیانات امام خامنهای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری
روند مواجهه نظام استکبار با انقلاب اسلامی ایران در طول ۳۰ سال گذشته شکلها و صورتهای گوناگونی داشته است. اما آنچه بیش از همه در چند سال اخیر جلب توجه میکند، تغییر تقابل سخت دشمن و ورود به جنگ نرم است.
برای مثال در حوزه اقتصاد که موضوع بحث این نوشتار است، اگر در گذشته امریکا به تحریم برخی کالاهای صنعتی پرداخته و یا از جابهجایی برخی کشتیها به سوی آبهای ایران جلوگیری میکرد، امروز تحریمهای نرم و هوشمندانهای همچون تحریمهای مالی و پولی را در دستور کار خود قرار داده است. تغییر این رویکرد به زعم نگارنده دو نتیجه عمده را به همراه دارد. اول آنکه سطح هوشمندی دشمن در برخورد با نظام اسلامی مقداری افزایش یافته است. ناآگاهی دشمن از قدرت سخت جمهوری اسلامی ایران در سالهای گذشته، آنها را دچار این توهم ساخته بود که میتوانند با تحمیل جنگ، تقویت حرکات جداییطلبانه و… جبهه انقلاب اسلامی را از پای درآورده و یا حداقل تضعیف کنند.
ولی تجارب سه دهه اخیر از یک طرف آنها را به این باور رساند که قدرت سخت جمهوری اسلامی به راحتی قابل خدشه نیست و از طرف دیگر، این پیام را به آنان منتقل کرد که آنچه جمهوری اسلامی را از سایر نظامها و سیستمها متمایز میسازد، نه ساز و برگ نظامی، سیاسی و اقتصادی، که قدرت نرم نهفته در باورها، اعتقادات و آرمانهای مردم و مسئولان است. درک همین موضوع است که در حوزه اقتصاد، دشمن را بر آن داشت با تغییر استراتژی، تحریمهای نرم شامل تحریمهای بانکی، بیمهای و… را محور اصلی سیاستهای خود قرار داده تا شاید از این طریق، بتواند قدرت اقتصادی جمهوری اسلامی را مورد آسیب قرار دهد.
صحنه تازه شکل یافته از آن جهت حائز اهمیت است که پس از حمله نرم سیاسی دشمن که در سال گذشته رخ داد، حملات نرم اقتصادی محور اصلی سیاستهای امریکا و همپیمانانش قرار گرفتهاست. مراجعه به اخباری که طی ماههای گذشته منتشر شده، میتواند اهمیت این موضوع را به خوبی نمایان سازد:
• سخنگوی وزارت امور خارجه کره جنوبی فهرست محدودیت های تجاری و مالی جدید این کشور علیه ایران را اعلام کرد که از جمله شامل ممنوعیت برخی ارتباط های بانکی و همچنین نظارت دولتی بر کلیه مبادلات مالی با ایران است.
• یکی از مسئولین یک بانک بین المللی در امارات به خبرگزاری فرانسه گفت که از ماه ژوئیه تا کنون انتقال پول به ایران بدون در نظرگرفتن نوع ارز متوقف شده است.
• کابینه ژاپن امروز جمعه از تصویب تحریم های جدید و یکجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران خود خبر داد. تحریم های جدید ژاپن علیه ایران شامل مسدود کردن دارایی های افراد و انجام اقدامات سختگیرانه در معاملات اقتصادی با ایران است.
• و …
تغییر رویکرد سیاستگذاران نظام اسلامی در برخورد با سیاستهای خصمانه دشمن، پیام دومی است که از تغییر استراتژی دنیای استکبار میتوان دریافت. تلاش گسترده و روزافزون مسئولان جمهوری اسلامی در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، تمامی طرحهای دشمن در سالیان گذشته را ناکام گذاشت. بر اثر همین تلاشها، تحریمهای تجاری گذشته نیز بی اثر شده، مسیر رشد علم و فناوری کشور با سرعتی غیرقابل باور ادامه یافته است.
به همین دلیل، دشمن با تغییر استراتژی در حوزه اقتصاد، جنگ نرم جدیدی را آغاز کرده است که عمدتاً بر تحریمهای مالی و پولی متمرکز شده است. اگرچه تحریمهای فوق به صورت یکجانبه از سوی ایالات متحده اعمال شده، اما به دلیل اینکه دلار –بهعنوان پول ملی ایالات متحده- نقش اصلی را در مبادلات مالی و تجاری دنیا بر عهده دارد، این تحریمها میتواند منجر به کاهش سطح مبادلات اقتصادی کشور با سایر کشورها شود. هدفی که سیاستگذاران امریکا در عمل آن را دنبال میکنند. اما این هدف به تنهایی به دست نخواهد آمد. ایران کشوری پهناور، با مرزهای آبی و خشکی طولانی و ذخایر طبیعی فراوان است که حذف آن از صحنه اقتصاد جهانی به راحتی امکانپذیر نیست. به همین دلیل است که وزارت خزانهداری ایالات متحده با تشکیل و فرستادن تیمهای ویژه به کشورهای مختلف، سعی دارد حمایت آنها را در این تحریمهای یکجانبه بدستآورد. مزیتهای نسبی که امریکا در مذاکره با کشورهای مختلف از آن برخوردار میباشد عبارت است از:
• سطح گسترده مبادلات تجاری
• نیازمندی کشورهای هدف به کمکهای اقتصادی و صنعتی
• وابستگی ساختار سیاسی
کشورهای اروپایی، ژاپن و کره جنوبی از جمله کشورهای هدفی بودهاند که ایالات متحده به دلیل برخورداری از مزایای فوق، توانستهاست حمایت آنان را در پیوستن به تحریمهای یکجانبه به دست آورد.
با توجه به موارد فوق، بسیار ضروری است مسئولان اقتصادی کشور به ویژه در وزارت اقتصاد و بانک مرکزی جمهوری اسلامی توجه و تمرکز ویژهای را معطوف حرکاتهای جدید دشمن کرده، با اتخاذ سیاستهای مناسب، تهدیدات را خنثی و فرصتهای جدیدی را پیش روی اقتصاد کشور قرار دهند.
کالبدشکافی جنگ نرم اقتصادی
واقعیتهای شناختشناسانه جنگ نرم نشان میدهد که قطعنامه ۱۹۲۹ و اقدام قدرتهای بزرگ علیه ایران، نمادی از جنگ نرم در عصر رقابتهای نامتقارن منطقهای و بینالمللی است.
به همانگونهای که الگوهای مبارزه و مقاومت در سیاست بینالملل تغییر یافته است، شاهد دگرگونیهایی در حوزه کنترل کشورهای انقلابی توسط قدرتهای بزرگ هستیم. این امر در قالب کنترل نرمافزاری کشورها در سیاست بینالملل قابل پیگیری است. الگوی رفتار آمریکا و سایر قدرتهای بزرگ در برخورد با جمهوری اسلامی ایران را میتوان در این رابطه مورد توجه و ارزیابی قرار داد.
در سالهای ریاستجمهوری بوش، همواره این سئوال در رسانهها و مطبوعات کشورهای غربی مطرح میشد که آمریکا از چه الگویی در برخورد با ایران استفاده خواهد کرد؟ بسیاری بر این اعتقاد بودند که روح نظامیگری دولت بوش منجر به انجام اقدامات تهاجمی علیه ایران میشود. تحلیل این گروه بر اساس ادبیات و جهتگیری دولت بوش مورد ارزیابی قرار میگرفت.
طبعا بهکارگیری گزینه نظامی کار دشواری در حوزه سیاست بینالملل محسوب میشود. جنگهای منطقهای در کوتاهمدت به پیروزی میرسد، اما آثار و پیامدهای طولانیمدتی خواهد داشت. تجربه عراق و افغانستان نشان داد که نیروهای نظامی آمریکا در شرایط عملیاتی به پیروزی نظامی میرسند، اما پیروزی نظامی را نمیتوان بهعنوان پایان استراتژی دانست.
در عصر بعد از جنگ، پیروزی نیروهای نظامی بهعنوان آغاز رفتار استراتژیک محسوب میشود. کشورهایی که از ابزارهای نظامی برای اهداف سیاسی بهره میگیرند، موضوع دشواری را در دستور کار خود قرار میدهند. بهعبارت دیگر، نظامیگری در عصر بعد از جنگ سرد بهعنوان گام نخستین رفتار استراتژیک محسوب میشود. همواره گزینههای دیگری وجود دارند که مربوط به شرایط پیچیده در روند رقابتهای سیاسی و بینالمللی است.
تجربه نشان میدهد که آمریکا از این گزینه در برخورد با ایران استفاده کرده است. شرایط سیاسی نظام اجتماعی و ژئوپلتیک ایران ماهیت پیچیده و درهمتنیدهای دارد. بنابراین میتوان به این جمعبندی رسید که آمریکا در برخورد با کشوری همانند ایران از الگوی نظامی استفاده نخواهد کرد. این الگو نتایج مبهم و مخاطرات گستردهای برای آمریکا ایجاد میکند.
بنابراین همواره باید استراتژیستهای ایرانی این سئوال را مطرح کنند که چه گزینهای پرمخاطرهتر از اقدام نظامی برای کشورها خواهد بود؟ آمریکا در برخورد با ایران صرفا در شرایطی از ابزار و گزینه نظامی بهره میگیرد که زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن وجود داشته باشد.
براساس چنین رویکردی، قطعنامه ۱۹۲۹ را میتوان در زمره ابزارهای رفتار استراتژیک در مقیاس طولانیمدت علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. بهرهگیری از الگوهای معطوف به محدودیت بینالمللی علیه ایران را میتوان بهعنوان اقدامی کمهزینه برای آمریکا و کشورهای جهان غرب در مقابله با ایران برشمرد. از سوی دیگر، محدودیتهای اقتصادی و استراتژیک که بهعنوان ضمیمه قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران اعمال میشود، هزینههای اقتصادی و استراتژیک برای ایران ایجاد میکند.
در چنین شرایطی، هیچیک از زمامداران، تحلیلگران و مقامات اجرایی در ایران نمیتوانند مفاد قطعنامه ۱۹۲۹ را بهعنوان اقدامی بیاثر در رفتار استراتژیک تلقی کنند. این قطعنامه بخشی از اقدامات سازمانیافته بینالمللی محسوب میشود که بر اساس تئوری “ماکسی مین ” (Maximin) طراحی شده است. بر اساس این الگو، کشورها در رفتار سیاسی و بینالمللی خود، صرفا به هزینههای کشور رقیب توجه نمیکنند، بلکه به هزینههای ناشی از کنش استراتژیک خود نیز توجه خواهند داشت. در شرایط موجود، قطعنامه ۱۹۲۹ برای کشورهای جهان غرب و قدرتهای بزرگ هزینههای اقتصادی محدود بهوجود میآورد، زیرا آنان را از بخش مشخصی از اقتصاد جهانی و منطقهای محروم میسازد. در ازای این امر، چنین قطعنامههایی دارای هزینههای فراگیرتری برای کشورهایی همانند ایران هستند.
از سوی دیگر، کاهش درآمدهای اقتصادی کشورهای صنعتی جهان از طریق محدودیت تجاری با ایران، تأثیر استراتژیک بر قدرت و توانمندی آنان ایجاد نمیکند، در حالیکه هزینههای تحریم برای ایران در حوزههای اقتصادی – اجتماعی بسیار بیشتر از آنچیزی است که در فضای تبلیغاتی بیان میشود. چنین روندی دارای آثار و نتایج تصاعدی خواهد بود. بهعبارت دیگر، هرگاه هزینههای اقتصادی دولت ایران به حوزه اجتماعی منتقل شود، در آن شرایط، واکنش گروههای اجتماعی، بیش از آنکه علیه جهان غرب باشد، علیه ساختار سیاسی کشور خواهد بود.
به این ترتیب، میتوان این موضوع را بررسی کرد که قطعنامه ۱۹۲۹ دارای چه ماهیت و همچنین چه کارکردی خواهد بود. طبعا باید چنین اقداماتی را در راستای جنگ نرم دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. جنگ نرم هیچگاه در محیط نظامی شکل نمیگیرد. از سوی دیگر، بر اساس ادبیات خصمانه نیز بهوجود نمیآید. جنگ نرم، ماهیت فرسایشدهنده نسبت به ساختار قدرت کشور رقیب خواهد داشت.
اولین اصل برای مقابله با جنگ نرم آن است که در دام دشمن قرار نگیریم. نظریهپردازان جنگ نرم همواره بر این موضوع تأکید داشتهاند که نباید دشمن را در وضعیت تدافعی و مقابلهگرایانه قرارداد. بهعبارت دیگر، جنگ نرم ماهیت غیرمستقیم دارد. کشور هدف احساس میکند که اقدامات محدود و بیاثر علیه آن انجام گرفته، اما در میانمدت نشانههای فرسایش مشاهده میشود و در طولانیمدت جلوههایی از رکود و رویارویی در کشور هدف ظهور مییابد. این امر را میتوان بخشی از واقعیت جنگ نرم دانست که نهتنها آمریکا بلکه بسیاری از کشورهایی که آنان را دوست میپنداریم، علیه ایران سازماندهی کردهاند.
با توجه به مؤلفههای یاد شده، میتوان قطعنامه ۱۹۲۹ را نشانهای از جنگ نرم علیه ایران دانست. شاخصها و کارکرد آن را میتوان بهعنوان “قالبهای شناخت تهدید ” در نظر گرفت. اگر زمامداران و تحلیلگران ایرانی واقعا به این جمعبندی رسیدهاند که قطعنامه ۱۹۲۹ تأثیری بر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران بهجا نمیگذارد، بیانگر آن است که نسبت به ماهیت و کارکرد جنگ نرم شناخت چندانی ندارند. واقعیتهای شناختشناسانه جنگ نرم نشان میدهد که قطعنامه ۱۹۲۹ و اقدام قدرتهای بزرگ علیه ایران، نمادی از جنگ نرم در عصر رقابتهای نامتقارن منطقهای و بینالمللی است. بهطور کلی میتوان شاخصهای جنگ نرم را به شرح ذیل مورد توجه قرار داد:
۱- کشور هدف در جنگ نرم، نسبت به تهدید شکل گرفته “احساس تهدید ” نمیکند. بهعبارت دیگر، در شرایط غافلگیری قرار میگیرد.
۲- کشور هدف، اقدام مؤثری برای مقابله با تهدید به انجام نمیرساند. از ابزارهایی همانند اطلاعرسانی دقیق به جامعه استفاده نخواهد کرد. برای مقابله با تهدید دشمن باید فضای “ادراک تهدید ” در دو سطح انجام گیرد. در سطح اول، تهدید باید معطوف به درک دقیق از سوی مسئولین باشد. در گام دوم، زمینه برای انتقال چنین ادراکی به جامعه فراهم شود. به هر میزان جامعه در برابر تهدید از وقوف و آگاهی بیشتری برخوردار باشد، امکان مقابله با تهدید بیشتر خواهد شد.
۳- ابزارهای لازم برای مقابله و رویارویی با تهدید فراهم شود. تهدیدات جنگ نرم ماهیت غیرمستقیم دارد. ابزارهای مقابله با چنین تهدیداتی نباید ماهیت شعاری داشته باشد، رویکرد مقابله با تهدید ایجاب میکند که از ابزارهای عقلانی، ادبیات عقلانی و فرآیندهایی استفاده شود که امکان غافلگیرسازی دشمن را فراهم آورد. اگر سیاست اعلامی در راستای بهرهگیری از ادبیات مقابلهجویانه باشد، در آن شرایط در دام دشمن قرار گرفتهایم. دشمن باید احساس کند که تاکتیک وی به نتیجه رسیده؛ در چنین شرایطی از ابتکارات جدید استفاده نخواهد کرد.
۴- در شرایط تهدیدات مربوط به جنگ نرم نباید اجازه داد که زمینههای “تصاعد بحران ” فراهم شود؛ الگوهای مدیریت بحران در قالبهای دیپلماتیک و استراتژیک طراحی میشود. اگر روند محدودیتها افزایش یابد، در آن شرایط زمینه افزایش تهدیدات استراتژیک نرمافزاری فراهم خواهد شد. بنابراین در شرایط جنگ نرم، لازم است تا زمینههای کنترل بحران را فراهم کرد. این امر از طریق اقدامات متنوع و در فضای مقابله با تهدید در فضای جنگ نرم انجام میشود. مشروعیتسازی بهعنوان اصلیترین نشانه قدرت محسوب میشود. بنابراین لازم است که حقانیت و مشروعیت قطعنامهها از طریق حقوقی – دیپلماتیک مورد بحث قرار گرفته و اعتبار آنان در قالب مفاهیم علمی مورد پرسش قرار گیرد.
جنگ نرم اقتصادی براى اینکه تحریمها در حق ایران کهنه نشود و وسط راه از کار نیفتد. دولت آمریکا یک مأمور عالیرتبهى اقتصادى و پولى خودش را مخصوصاً مأمور این کار کرده که این همین طور وظیفهاش این است که کمیتههایى را هدایت کند، به این طرف و آن طرف دنیا مسافرت کند، با سران […]
ارسال توسط : mohsen
ثبت دیدگاه